دلتنگی...
یادت هست....؟
روزی پرسیدی این جاده کجا میرود...؟
و من سکوت کردم
دیدی ...! جاده جایی نرفت
آن که رفت ، تو بودی
میدونی چراباختی؟چون وقتی می خواستی من ببازم
یادت رفت که من یارت بودم نه حریفت...

دیـــــگر بتــــو فکـــر نـــمیـــکنـــم …. گنـــاه اســـت …
چـــــشم داشــــتن به مــــالِ غــــریبــــه هــــا !!

چه زیبا نقش بازی می کنیم و
چه آسان درپشت نقابهایمان پنهان
می شویم؛ حتی خدا هم
از آفرینش چنین بازیگرانی
در حیرت است...
دلم راسخت میشکنی وآسان
عذرمی خواهی... این عادلانه نیست...
+ نوشته شده در دوشنبه بیستم شهریور ۱۳۹۱ ساعت 1:12 توسط آیــ★ــدا
|